30 اردیبهشت- رادین و شهر بادی
سلام عشقم...زندگیم... گلم سه شنبه هفته گذشته الهه جون مامان یسنا دوست وبلاگی عزیزمون، اطلاع دادن که ما داریم میریم پارک بادی با چند تا از دوستان و بچه های گلشون..شما هم مایل بودین بیاین... ما هم از خدا خواسته رفتیم... منتها چون یسنا جون خودش یه دوست قدیمی داشت..طبیعتا فقط با اون بازی میکرد.. و تو هر قدر تلاش کردی تا نظرشو جلب کنی تا باهات بازی کنه اون توجهی بهت نکرد... هر جا اون و پرستش دوستش میرفتن تو هم پشت سرشون میرفتی تا بلکه یکم باهات بازی کنن و بهت توجه کنن منتها....خب دیگه بچه ها همینن دیگه...گلم باید یاد بگیری همیشه همه چیز بر وفق مرادت نیست اینجام داشتی دنبال...